تحولات منطقه

۳۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۵
کد خبر: ۱۰۹۷۴۷۸

این خاطره، روایتگر دلدادگی یک رزمنده به بسیجی‌ای است که جانمازی ساده و معطر داشت. این داستان، گوشه‌ای از معنویت و فداکاری رزمندگان در دوران دفاع مقدس را به تصویر می‌کشد.

جانمازی که بوی شهادت می‌دهد
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

در روزهای پر التهاب عملیات، رزمندگان نمازهایی می‌خواندند که بوی وداع می‌داد. یکی از همین نمازها و جانمازی ساده، سال‌ها بعد به یادگاری معطر از جبهه تبدیل شد.

وقتی که عملیات شروع می‌شد نماز خواندن صفای دیگری داشت. همه با خلوص بیشتری نماز می‌خواندند. آن نمازها نماز عشق بود و جدایی.

بعضی از رزمندگان مطمئن بودند که نماز آخرشان است؛ به همین جهت نماز آنها نماز وداع بود.

در پادگان دو کوهه عاشق صفا و سادگی یکی از بسیجی ها شده بودم.

او جانمازی داشت که مهری کوچک و تسبیحی ساده در آن بود.

چند بار از او خواستم آن را به من بدهد. بار آخر به من گفت اگر شهید نشدم که خودم لازم دارم ولی اگر شهید شدم مال تو.

به شوخی گفتم پس اگر شب عملیات با هم بودیم و شهید شدی، من جانماز را بر می دارم. بعد هر دو خندیدیم.

ظهر بعد از عملیات دوباره جانمازش را پهن کرده بود و با همان صفای همیشگی شروع به خواندن نماز کرد.

او داوطلب شده بود که برای شکار تانک برود؛ لذا با یک گروه از داوطلب ها رفت، من هم با گروه بعدی رفتم.

در بین راه ناگهان با شهیدی برخورد کردیم، به برادران گفتم کمی صبر کنند با کمی دقت آن شهید را شناختم. نشستم بالای سرش. قلبم به شدت میزد، جانماز را از جیبش بیرون آوردم، همراه آن، شیشه عطری بود. جانماز را روی صورت او پهن کردم و عطر را روی آن پاشیدم چند لحظه صبر کردم و بعد آن را برداشتم، حرکت کردم.

من هنوز هم آن جانماز را دارم در حالی که آن را بارها شسته ام، باز هم بوی آن عطر را می دهد.

منبع: خبرگزاری رسمی حوزه

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha